کد مطلب:225223 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:429

مناظره ی امام رضا با رأس الجالوت در مجلس مأمون و علماء
چون جاثلیق رئیس جماعت نصاری را راه سخن نماند و مجاب و مبهوت ماند و از حضرت امام رضا علیه السلام استعفا نمود و عرض كرد: دیگری غیر از من باید سؤال نماید. آن حضرت به سوی رأس الجالوت التفات فرمود كه بزرگ علمای یهود بود. جالوت با جیم بر وزن تابوت اسمی است عجمی، یعنی عربی نیست و رأس الجالوت بزرگ بنی جالوت است و غیر منصرف است و در قرآن كریم است «و قتل داود جالوت» كشت داود جالوت را.

ابن درید لغوی گوید: أما طالوت و جالوت و صابون از كلام عرب نیست و اگر چه طالوت و جالوت در قرآن مجید نازل است أما هر دو اسمی عجمی هستند و طالوت نام پادشاهی اعجمی و علمی عبری است و منع صرف آن به واسطه علمیت و شبه عجمه است.

در بعضی تفاسیر مسطور است كه طالوت از فرزندان بن یامین بن یعقوب علیه السلام بود و از نخست خربنده بود وقتی دراز گوش او گم شد با غلام خود در طلبش برآمد تا گذارش بر در سرای اشموئل افتاد غلام گفت: اگر نزد این پیغمبر



[ صفحه 229]



شویم شاید از حال آن حیوان با ما خبر دهد.

چون طالوت به خدمت آن حضرت درآمد و علما و اعیان بنی اسرائیل حضور داشتند روغن در ظرف به جوش آمد طالوت بر جای خود بنشست و خواست حدیث درازگوش آغاز كند حضرت اشموئل در وی نگریست و فرمود: برخیز و این عصا را بدست برگیر، طالوت برخاست و عصا برگرفت و آن عصا با قد و قامت او راست گردید شموئل فرمود: پیشتر بیا طالوت نزد وی آمد اشموئل آن روغن را بر سر او بریخت مانند اكلیلی بر سر او می گشت و بر چهره اش فرود نمی آمد فرمود: ای طالوت برو كه تو را پادشاه این قوم گردانیدم.

طالوت از كمال شگفتی عرض كرد: یا رسول الله منشاء این كار چیست و سبب چه باشد؟ اشموئل فرمود: یزدان تعالی با من امر فرموده است كه تو را پادشاه این قوم گردانم، طالوت عرض كرد: ای پیغمبر خدا به سمع شریف رسیده باشد كه از اشراف بنی اسرائیلم؟ فرمود: بلی، عرض كرد: در این باب آیتی و علامتی با من بنمای، فرمود: چون به خانه خویش روی پدرت آن درازگوش را كه به تجسس آن هستی یافته باشد، چون طالوت به سرای خود باز شد درازگوش را در خانه خود بدید.

پس از آن اشموئل با بنی اسرائیل خطاب فرمود كه یزدان سبحان طالوت را پادشاه شما گردانید، و در آیه شریفه «و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا» اشارت به همین است، و بیان حال جالوت و كشته شدن او بدست داود علیه السلام در ناسخ التواریخ مبسوط است.

بالجمله حضرت امام رضا علیه السلام با رأس الجالوت توجه نمود و فرمود: تو از من سؤال میكنی یا من از تو بپرسم؟ رأس الجالوت عرض كرد: من از تو می پرسم و هیچ حجتی را جز اینكه از تورات یا انجیل یا زبور داود یا از آنچه در صحف ابراهیم و موسی علیهم السلام باشد از تو نمی پذیرم.

امام ضا سلام الله علیه فرمود: «لا تقبل منی حجة الا بما نطق به التوراة



[ صفحه 230]



علی لسان موسی بن عمران و الانجیل علی لسان عیسی بن مریم و الزبور علی لسان داود» هیچ حجت و دلیلی را از من پذیرفتار مشو مگر اینكه ناطق باشد تورات به آن بر زبان موسی بن عمران و انجیل بر زبان عیسی بن مریم و زبور بر زبان داود علیهم السلام یعنی در این كتب آسمانی كه این پیغمبران عظام هر یكی حامل یكی هستند تصریح بر آن حجت و دلیل من شده باشد.

رأس الجالوت گفت: نبوت محمد صلی الله علیه و آله را از كجا ثابت می گردانی؟ فرمود: شهادت می دهد به نبوت محمد صلی الله علیه و آله موسی بن عمران و عیسی بن مریم و داود كه خلیفة الله فی الأرض بود. عرض كرد: ثابت فرمای قول موسی بن عمران را.

امام رضا علیه السلام فرمود: «هل تعلم یا یهودی أن موسی أوصی بنی اسرائیل فقال لهم: انه سیأتیكم نبی هو من اخوانكم فیه فصدقوا و منه فاسمعوا» آیا می دانی ای یهودی كه موسی علیه السلام با جماعت بنی اسرائیل وصیت فرمود و با ایشان گفت: زود است بیاید شما را پیغمبری از برادران شما به نبوت او تصدیق كنید و از وی بشنوید و اطاعت نمائید.

معلوم باد، اسرار در زبان عبری به معنی سردار، و ایل نام خداوند جلیل است و اسرائیل یعنی سردار خدا، و یعقوب علیه السلام را به همین معنی اسرائیل و فرزندانش را بنی اسرائیل خواندند.

«فهل تعلم أن لبنی اسرائیل اخوة غیر ولد اسماعیل ان كنت تعرف قرابة اسرائیل من اسمعیل و السبب الذی بینهما من قبل ابراهیم علیه السلام».

آیا می دانی كه برای بنی اسرائیل اخوة و برادرانی غیر از فرزندان اسماعیل باشند اگر عارف به قرابت یعقوب با اسماعیل و سبب قرابت و نسبی كه در میان اسرائیل و اسماعیل از طرف ابراهیم علیهم السلام است باشی، رأس الجالوت عرض كرد: این كلام موسی علیه السلام است نمی توانیم رد آن را نمائیم.

امام رضا علیه السلام فرمود: «هل جاءكم من اخوة بنی اسرائیل نبی غر محمد صلی الله علیه و آله» آیا از برادران و اخوة بنی اسرائیل پیغمبری جز محمد صلی الله علیه و آله پیغمبری به شما آمده است؟



[ صفحه 231]



عرض كرد: نیامده است، فرمود: آیا این امر نزد شما صحیح نیست؟ عرض كرد: صحیح می باشد لكن دوست همی دارم كه نبوت محمد صلی الله علیه و آله را از تورات برای من تصحیح فرمائی، امام رضا علیه السلام فرمود: آیا منكر هستی كه تورات شما می گوید آمد نور از جانب طور سیناء و روشنائی بخشید از برای ما از كوه ساعیر و ظاهر و آشكار گردید بر ما از كوه فاران.

یاقوت حموی گوید: ساعیر با سین مهمله و الف و عین مهمله و یای حطی و راء مهمله كه در تورات آمده نامی است برای كوههای فلسطین و آن قریه ای است از ناصره میان عكه و طبریه و از ناصره تا طبریه سیزده میل راه است و اشتقاق اسم نصاری از همین نام است، چه عیسی علیه السلام در همین جا ساكن بود و بدو منسوب شد و او را عیسی ناصری به همین جهت گفتند.

و نیز حموی گوید: ساعیر از حدود روم است و در میان طبریه و عكا می باشد و در تورات مذكور است «جاء من سینا» اراده كرده است مناجات خدای را با موسی بر طور سیناء «و اشرق من ساعیر» اشاره به ظهور عیسی بن مریم است از ناصره «و استعلن من جبال فاران» كه عبارت از جبال حجاز است حضرت خاتم الانبیاء سلام الله علیهم را اراده فرموده، و این جزو عاشر در سفر خامس از تورات است و العلم عندالله تعالی و نیز نوشته اند: ساعیر همان موضعی است كه در آنجا بر حضرت عیسی علیه السلام وحی نازل می شد.

بالجمله امام رضا علیه السلام چون آن كلمات را فرمود: رأس الجالوت عرض كرد: این را می دانم أما تفسیر آن را نمی دانم، امام رضا علیه السلام فرمود: من از آن تو را خبر می دهم.

«أما قوله: جاء النور من قبل طور سیناء فذلك وحی الله تبارك و تعالی الذی أنزله علی موسی علی جبل طور سیناء، و أما قوله: و أضاء لنا من جبل ساعیر فهو الجبل الذی أوحی الله عزوجل الی عیسی بن مریم علیهماالسلام و هو علیه، و أما قوله و استعلن علینا من جبل فاران: فذاك جبل من جبال مكة بینه و بینها یوم»:



[ صفحه 232]



اینكه گفت: آمد نور و فروز از جانب كوه طور سیناء، این نور عبارت از وحی خداوند تبارك و تعالی است كه بر كوه سینا بر موسی نازل ساخت، و اینكه می فرماید: روشنائی می بخشید برای ما از كوه ساعیر مراد آن كوهی است كه خداوند تعالی به سوی عیسی بن مریم وحی فرستاد و عیسی برفراز آن كوه بود و اینكه فرمود: آشكار و هویدا می شود بر ما از كوه فاران، كوهی است از كوهساران مكه معظمه كه در میان این كوه و مكه یك روز مدت طی مسافت دارد.

یاقوت حموی گوید: فاران با فاء و الف و راء مهمله و نون بر وزن باران در تورات در قول خدای تعالی «جاء الله من سینا و اشرف من ساعیر و استعلن من فاران» مذكور است از شاخه های كوههای فلسطین است، و در اینجا به معنی فروفرستادن خداوند انجیل راست بر حضرت عیسی، و فاران به طوری كه زبان تورات بر آن گواهی می دهد نام مكه یا جبال مكه معظمه است، و مقصود از استعلان از فاران فرو فرستادن خداوند است قرآن خود را بر رسول خودش محمد صلی الله علیه و آله، و فاران نام قریه ای است از نواحی سند از اعمال سمرقند، و بعضی گفته اند: فاران و طور دو كوره است از شهرهای مصر در طرف قبلی.

راقم حروف گوید: كه از این عبارات تورات كه: می رسد شما را نور از جانب طور سیناء و فروغ می بخشد برای ما از كوه ساعیر و آشكار می گردد بر ما از كوه فاران، مطلبی دقیق استنباط می شود كه مؤید مطالب سابقه است، چه مراد از نور همان دین خدا و ناموس حضرت كبریا می باشد كه در هر عصری به اقتضای وقت به یك اندازه نمایش می جوید أما برحسب باطن یكی است «و ان الدین» بر سبیل جزم و حتم «عندالله الاسلام» و جز آن هر چه نامش را دین بگذارند أبدا و سرمدا چنانكه «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» كه نفی أبد می نماید مقبول نیست.

پس در زمان موسی علیه السلام آن نور بیامد و جهان را فروگرفت و نمایشی بداد و بایستاد و به اندازه مستدركات امت آن حضرت افادت كرد، و چون زمان عیسی علیه السلام و نوبت امت آن حضرت و مزید استعداد و لیاقت مردم معاصرین آن حضرت رسید



[ صفحه 233]



بیشتر افاده و فروغ بخشی كرد، این است كه فرمود: برای ما روشنائی داد یعنی مرآت قلوب و عقول و نفوس زنگ زده تاریك ما را از لمعان استدراك احكام الهی و اخلاق و آداب حسنه عیسوی فروز و فروغ بخشید.

أما در این چند مدت این شاهد اسرار غیبیه چنانكه می شایست پرده از رخسار حقایق معارف و دقایق عوارف بر نمی گرفت و دیداری را لایق چنان دیدار نمی شمرد و این معشوق ممشوق بر همین حال بگذرانید تا نوبت ظهور سید كاینات خلاصه موجودات خاتم رسل هادی سبل باعث خلقت ممكنات و تكمیل كمالات و معرفت و توحید و بسط أحكام و ضبط نظام گردید.

این وقت این نور مكرم یك باره آشكار و مسلم و فیاض تمامت مخلوق عالم و از كمال شرف و جلالت مقام اختتام و نهایت احتشام و احترام سید الأنام یك باره بر آفاق و كمال و معرفت و توحید و ترقی و تكمیل و كمالیت و تمامیت نورافزا گردید، و محل نزول و فروز نور سرمدی و دین أحمدی صلی الله علیه و آله در مكه معظمه كه خانه خالق النور بالنور و خلاق ماه و هور و صاحب ناموس قدوس است آمد تا بر جهانیان معلوم شود كه همان طور كه «یدالله فوق أیدیهم» خانه خدای نیز فوق مطالعهم و أشرف منازلهم و أكمل مراتبهم و أتم مواردهم و ختام نظامهم و نظام معالمهم و اقصی الغایات مقاصدهم و آخر مسالكهم و أكرم مآربهم می باشد.

و این نور همایون از آغاز خلقت برحسب طی درجات ادراك هزاران هزارها مراتب و معالم نمود تا گاهی كه به این منزل شریف و مطلع عالی رسید و به سلامت بار بگشود و دیگر راه نپیمود و نخواهد پیمود، زیرا كه.



رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم



سبزه ی خط تو دیدیم و ز بستان بهشت

به طلب كاری این مهر گیاه آمده ایم



با چنین گنج كه شد خازن او روح أمین

به گدائی بدر خانه ی شاه آمده ایم



دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت

رخت بربندم و تا ملك سلیمان بروم



در دعای سمات وارد است «و به مجدك الذی ظهر علی طور سیناء فكلمت به



[ صفحه 234]



عبدك و رسولك موسی بن عمران علیه السلام و به طلعتك فی ساعیر و ظهورك فی جبل فاران» و در این كلمات ظهور مجد بر كوه طور و مكالمه به آن با موسی و طلوع در ساعیر و ظهور در فاران و ترتیبی كه در مراتب هر یك می باشد دقایق و لطایف بدیعه و تفاوت زیاد استنباط می شود و رتبت خاتمیت معلوم می گردد، چه در لفظ ظهور نسبت به طلوع مقام كمال ظاهر است.

و در ذیل خطبه حضرت رضا علیه السلام در ابتدای نامه كه در شأن و تكلیف ذی الریاستین فضل بن سهل و برادرش حسن بن سهل به عمال صادر می شود و در این كتاب مشروح و مضبوط است می فرماید: «الحمدلله الذی شرع الاسلام دینا و فضله و عظمه و شرفه و جعله الدین القیم الذی لا یقبل غیره - تا آنجا كه می فرماید: و بعث به من اصطفی من ملائكته الی من اجتبی من رسله فی الامم الخالیة و القرون الماضیة حتی انتهت به رسالته الی محمد صلی الله علیه و آله فختم به النبیین - الی آخرها» مؤید مطالب معروضه و تقدم زمانی اسلام بر تمام ادیان است.

امام رضا علیه السلام فرمود: «و قال شعیا النبی علیه السلام فیما تقول أنت و أصحابك فی التوراة رأیت راكبین اضاء لهم الأرض أحدهما علی حمار و الاخر علی جمل، فمن راكب الحمار؟ و من راكب الجمل؟

و شعیای پیغمبر علیه السلام به طوری كه تو و أصحاب تو به آن قائل هستید و در تورات مذكور است كه دیدم دو سوار را كه برای آن دو تن زمین روشن شده بود، یكی از آن دو سوار بر حمار و دیگری سوار بر شتر بود، پس سوار شونده بر حمار كیست و سوار شونده ی بر شتر كیست؟ رأس الجالوت عرض كرد: من آن دو سوار را نمی شناسم با من از این دو تن خبر بده، فرمود: آنكه سوار حمار بود عیسی علیه السلام بود، و آن كس كه سوار شتر بود محمد صلی الله علیه و آله است، آیا منكر این مطلب هستی كه در تورات است؟ عرض كرد: هرگز منكر آن نمی شوم.

بعد از آن امام رضا علیه السلام فرمود: آیا حیقوق پیغمبر را می شناسی؟ عرض كرد: بلی خوب او را می شناسم، فرمود: «فانه قال و كتابكم ینطق به جاء الله



[ صفحه 235]



تعالی بالبیان من جبل فاران و امتلأت السماوات من تسبیح أحمد و امته یحمل خیله فی البحر كما یحمل فی البر یأتینا بكتاب جدید بعد خراب بیت المقدس، یعنی بالكتاب الفرفان أتعرف هذا و تؤمن به».

حیقوق گفته است و كتاب شما به آن ناطق است كه خداوند تعالی بیان را از كوه فاران فرستاد و آسمانها از تسبیح أحمد و امت او آكنده باشد حمل فرماید لشكر و خدم خود را در دریا چنانكه حمل فرماید در صحرا و برای ما كتابی تازه آورد بعد از ویرانی بیت المقدس، و مقصود از كتاب فرقان كریم و قرآن مجید است، آیا می شناسی آن را و به آن اقرار داری؟ رأس الجالوت عرض كرد: حیقوق نبی علیه السلام علی التحقیق این سخن را گفته است و قول آن حضرت را نمی توانم منكر شد.

امام رضا علیه السلام فرمود: به تحقیق داود در زبور خودش آورده و تو خود آن را قراءت می كنی: «اللهم ابعث مقیم السنة بعد الفترة» پروردگارا برانگیز كسی را كه سنت را بر پای گرداند بعد از زمان فترت، پس آیا می شناسی پیغمبری را كه اقامه ی سنت نماید بعد از فترت، به غیر از محمد صلی الله علیه و آله؟ رأس الجالوت عرض كرد: این كلام داود است می دانم و منكر آن نیستم لكن مقصود به این شخص عیسی است و ایام او همان ایام فترت است.

امام رضا علیه السلام فرمود: جهلت ان عیسی علیه السلام لم یخالف السنة و كان موافقا لسنة التوراة حتی رفعه الله الیه و فی الانجیل مكتوب: ان ابن البرة ذاهب و البار قلیطا جاء من بعده و هو الذی یحفظ الاصار و یفسر لكم كلشی ء و یشد لی كما شهدت له أنا جئتكم بالامثال و هو یأتیكم بالتاویل أتؤمن بهذا فی الانجیل؟ قال: نعم.

معلوم باد، در عبارت مذكور: یحفظ الاثار، بعضی یخفف الاصار، و پاره ی یحفق الأخبار، و برخی یخفف الاخبار نوشته اند، اصر بكسر همزه و سكون صاد مهمله به معنی عهد و گناه است، از روی جهل و نادانی سخن كردن همانا عیسی علیه السلام با سنت مخالفت نفرمود و تا گاهی كه خداوند تعالی او را به حضرت خود برد با سنت تورات موافق بود.



[ صفحه 236]



و در انجیل مكتوب است كه بره یعنی عیسی رونده است و بار قلیطا بعد از وی می آید و اوست كسی كه حفظ عهود و مواثیق می نماید و هر چیز مبهمی را برای شما تفسیر می نماید و حل می گرداند برای شما هر مشكلی را و گواهی می دهد در حق من یعنی بر نبوت من چنانكه گواهی می دهم من برای او و بر حقیت او، و من از جانب خداوند برای شما داستان و امثال آوردم و او برای شما معنی و تأویل می آورد یعنی من برای شما عرض لفظ می دهم و او حقیقت و معنی برای شما می آورد و از این پیش مذكور شد كه فارقلیطا نام محمد صلی الله علیه و آله است.

امام رضا علیه السلام فرمود: آیا تصدیق و ایمان داری كه این جمله در انجیل است؟ رأس الجالوت عرض كرد: بلی منكر این مطالب نیستم، حضرت رضا علیه التحیة و الثناء فرمود: ای رأس الجالوت از تو پرسش می كنم از پیغمبر تو موسی بن عمران علیه السلام عرض كرد: بپرس، فرمود: «ما الحجة علی أن موسی ثبتت نبوته» بر ثبوت نبوت موسی علیه السلام حجت چیست؟

رأس الجالوت عرض كرد: ثبوت آن این است كه موسی معجزاتی بیاورد كه هیچ یك از پیغمبران علیهم السلام را كه پیش از او بودند نیاورده بودند، فرمود: «مثل ماذا» از چه قبیل معجزاتی نمودار ساخت؟ عرض كرد: مثل شكافتن دریا و اژدها شدن عصا و زدن بر سنگ و جاری شدن از آن چشمه ها و بیرون آوردن ید بیضا برای بینندگان و علامات دیگر كه سایر مخلوق بر اتیان امثال آن قادر نیستند.

امام رضا علیه السلام فرمود: براستی سخن كردی كه موسی آن حجت و دلیل بر صدق نبوت خود اقامت كرد كه سایر مردمان از اتیان به مانندش قادر نیستند آیا چنین نیست كه هر كسی مدعی نبوت گردد و بر صدق قول خود چیزی ظاهر سازد كه خلق بر نمایش مانند آن قادر نباشند تصدیق بر شما واجب است؟ رأس الجالوت عرض كرد: چنین نباشد، زیرا كه برای موسی نظیری در آن مكانت و قربی كه در حضرت حق داشت نبود و ما را واجب نیفتاده است كه اقرار كنیم به نبوت كسی كه ادعای نبوت نماید تا گاهی كه همان اعلام و معجزاتی را كه موسی



[ صفحه 237]



اظهار فرموده است ظاهر نماید.

امام رضا علیه السلام فرمود: «فكیف اقررتم بالأنبیاء الذین كانوا قبل موسی علیه السلام و لم یفلقوا البحر و لم یفجروا من الحجر اثنتی عشرة عینا و لم یخرجوا أیدیهم بیضاء مثل اخراج موسی یده بیضاء و لم یقلبوا العصاحیة تسعی».

اگر چنین است كه هر كس ادعای نبوت بكند و آیات و دلالات موسوی را ظاهر نكند بر شما واجب نیست كه به نبوت او اقرار كنید پس چگونه به پیغمبرانی كه پیش از موسی علیهم السلام بودند و دریا نشكافتند و از سنگ آب برنجهانیدند و دوازده چشمه روان نداشتند و ید بیضاء ننمودند چنانكه موسی ید بیضا بنمود و عصای خود را اژدر شتابنده نگردانیدند اقرار آوردید.

یهودی در جواب عرض كرد: من از نخست با تو خبر كردم كه اگر كسانی كه مدعی نبوت هستند آیات و علامات و دلالاتی بر صدق نبوت خود بنمایند كه سایر مردم نتوانند مانندش را بیاورند و اگر چه معجزاتی ظاهر سازند كه موسی آن گونه را نیاورده باشد یا همان را بازنماید كه موسی باز نمود تصدیق ایشان واجب است.

امام رضا علیه السلام فرمود: ای رأس الجالوت «فما یمنعك من الاقرار به عیسی بن مریم و قد كان یحیی الموت و یبری ء الأكمه و الأبرص و یخلق من الطین كهیة الطهیر ثم ینفخ فیه فیكون طیرا به اذن الله تعالی» چون اگر كسی اقامت حجت و معجزه ی نماید كه مردمان نتوانند چون آن را بیاورند اگر چه همان نباشد كه موسی آورده تصدیق بر نبوت او واجب است، پس كدام چیز تو را باز می دارد از اینكه به عیسی بن مریم یعنی به نبوت او اقرار نمائی و حال اینكه زنده می ساخت مردگان را و بهبودی می داد كور مادرزاد را و پیس را و از گل شكلی چون مرغ بساختی و باد بدان در دمیدی و از آن پس به اذن خدا پرواز نمودی.

رأس الجالوت عرض كرد: حرفی است كه زده شده و ما حاضر و ناظر نبوده ایم یعنی صدق و كذبش بر ما بوضوح نرسیده است، امام رضا علیه السلام فرمود: «أرأیت ما جاء به موسی من الایات شاهدته؟ ألیس انما جاءت الأخبار من ثقات أصحاب



[ صفحه 238]



موسی أنه فعل ذلك» آیا چنان می دانی كه معجزاتی را كه موسی بنمود تو خود مشاهدت و دیدار نمودی جز اینكه آن جمله را به دستیاری روایاتی كه از ثقات موسی علیه السلام رسیده است می پذیری كه گفته اند موسی چنین بنمود؟ عرض كرد: چنین است.

فرمود: «فكذلك أیضا أتتكم الأحبار المتواترة بما فعل عیسی بن مریم علیهماالسلام فكیف صدقتم به موسی و لم تصدقوا به عیسی» اگر أخبار متواتره را در قبول معجزات و نبوت موسی صحیح می دانید همچنین أخبار متواتره در معجزات و دلالات عیسی ابن مریم علیهماالسلام به شما پیوسته است پس چگونه موسی را تصدیق می كنید و عیسی را تصدیق نمی كنید؟ رأس الجالوت را جوابی باقی نماند.

امام رضا صلوات الله و سلامه علیه فرمود: «و كذلك أمر محمد صلی الله علیه و آله و ما جاء به و أمر كل نبی بعثه الله و من آیاته أنه كان یتیما فقیرا راعیا أجیرا لم یتعلم كتابا و لم یختلف الی معلم، ثم جاء بالقرآن الذی فیه قصص الأنبیاء و اخبارهم حرفا حرفا و أخبار من مضی و من بقی الی یوم القیامة، ثم كان یخبرهم بأسرارهم و ما یعملون فی بیوتهم و جاء به آیات كثیرة لا تحصی.

امر محمد صلی الله علیه و آله و دلالات و معجزات و آیاتی كه بنمود و امر هر پیغمبری كه خدای او را مبعوث فرمود همین حال را داشت، و از جمله علامات حضرت خاتم الأنبیاء صلوات الله علیهم این بود كه در آغاز حال شخصی یتیم و فقیر و شبان و اجیر بود از هیچ كس كتابی نیاموخته و در خدمت آموزنده ی در طلب آموزش نرفته و مراوده نكرده بود و با این حال ناخواندن و نیاموختن و نانگاشتن و یتیمی و فقر و شبانی و اجیری قرآنی بیاورد كه داستانهای پیغمبران و أخبار ایشان را حرف به حرف و اخبار بر گذشتگان و آیندگان را تا قیامت حاوی و جامع است، و به علاوه این پیغمبر گرامی و رسول نامی مردمان را از اسرار باطنیه ایشان و آن كارها و كردارها كه در خانه های خود می نمودند خبر می داد و چندان معجزات و خوارق عادات و كرامات و دلالات نمایش داد كه از حد گزارش بیرون است.



[ صفحه 239]



رأس الجالوت چون این سخنان بشنید چنان متحیر كه از راه بیچارگی به سخنی متمسك شد كه بیشتر عاجز درمانده گشت، زیرا كه عرض كرد: نه خبر عیسی و نه خبر محمد صلی الله علیه و آله را صحیح می شماریم و نه ما را جایز است كه برای ایشان اقرار كنیم به آنچه نزد ما صحیح نیست، امام رضا علیه السلام فرمود: «فالشاهد الذی شهد لعیسی و لمحمد شاهد زور» اگر چنین است كه می گوئی پس آن شاهدی كه به نبوت عیسی و محمد صلی الله علیه و آله و جمیع الأنبیاء گواهی داده است شاهد دروغ است.

چون رأس الجالوت این سخن بشنید راه جواب نیافت و مهر سكوت بر دهان برزد، زیرا كه می دانست بعد از آن همه مناظرات و سد طرق مجادلت متمسك به آن شد كه بگوید نبوت عیسی و خاتم الأنبیاء را مقرون به صحت نمی شمایم، و چون امام رضا علیه السلام آن جواب را بداد بدانست اگر بگوید: شاهدی كه بر نبوت ایشان اقامت می كنند شاهد دروغ است آن حضرت خواهد فرمود: اگر چنین است پس آن كس كه در امر نبوت موسی گواهی داده است شاهد دروغ است.

و اگر رأس الجالوت می گفت: شاهد صادق است مدعای آن حضرت ثابت و شاهد بر نبوت آن دو پیغمبر بزرگوار هم صادق بودند: زیرا كه دلیل نداشت كه شهادت بر نبوت موسی را كه چند هزار سال قبل بود تصدیق نماید و این شهادت را با چنان قرب عهد كه در همان مجلس شاید كسانی بودند كه پدر آنها ادراك آن زمان مبارك را نموده باشند تكذیب نماید، لاجرم رأس الجالوت را نیز مجال سخن نماند و خاموش و مجاب و بلاجواب گشت.



[ صفحه 240]